معنی گرفتن اموال مجرمان
حل جدول
مصادره
پیجویی مجرمان
تعقیب، بازجویی
پی مجرمان
تعقیب
گردنبند مجرمان
یوغ، طوق
توقیف اموال
ضبط
واژه پیشنهادی
مصادره
لغت نامه دهخدا
اموال. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ مال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).املاک و اسباب و امتعه و کالا و دولت و ثروت و هر چیزی که کسی مالک و دارا باشد. (ناظم الاطباء). خواسته ها. مالها. (فرهنگ فارسی معین): کدخدای اعمال و اموال و تدبیر بر این جمله است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). اموال بسیار در عمارت آن صرف کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). اموال و اسلحه ٔ ایشان که کابراً عن کابر بل کافراً من کافر میراث رسیده بود بغنیمت بیاوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). او رابشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). بر ملک فارس مستولی شد و اموال و معاملات بستد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). و رجوع به مال شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
داراک، دارایی، دارایی ها
فرهنگ فارسی آزاد
اموال مَنقُول، اموال قابل انتقال
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ مال، خواسته ها، مال ها.
فرهنگ عمید
مال۲
مترادف و متضاد زبان فارسی
دارایی، ضیاع، مایملک
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع مال
فارسی به عربی
معادل ابجد
1162